خشم شب
فرقی نمی کند با احتیاط بخوانید ، سطح متن ها “لغزنده اند” به بعضیام باس گفت خلایق ، خر چه لایق ؟! .به بعضیا باس گفت : روزگاری ...
درد می کشم ، درد ! هم تلخ است هم ارزان هم گیراییش بالاست ! هم اینکه تابلو نمی شوم و رفیقی که مرا به درد معتاد کرد ناباب نبود ، اتفاقا باب باب بود فقط نگفته بود که ماندنی نیست ، همین . . . از قافله جا ماندم درست بیست و چند سال پیش، ماندم... زندانی این روزگار زشت شدم... روزگاری که نه از جنس من است نه از برای من... چه رسمیست دنیا! از گردشش می نالیم و می نالیم و روز زمین گیر شدنمان را جشن میکیریم! نمیدانم... قلمم زیر بار دردها ترک برداشته کمرم خم شده!... با این حال هنوز هم به دوست لبخند میدهم امروز آغاز زندگی دوباره غربت نشینی ام و متولد شدنم هست... به رسم عادت... تولـــــــــــدم مبارک بانـــــــــــــــو..! اگر گریه نمیکنم.. فکر نکن از سنگم ...!! من مَردم... قــــدم زدنم از گریه کردنم دردناک تر است...!!
تبریک به همه ی مـــــــــــــردهایی که مرد به دنیا آمدن و توی این روزگار نامرد ، مرد موندن...!!
گاهي وقتا زندگي يعني
کاش میشد هیچکس تنها نبود صبور باش و ساکت..... دروغـــ رو هــمــه مــیــگـــن ؛ امــا اونــجــاش بــه آدم فــشــار مـــیــاد کــه هــمــراه بــا شــنــیـــدن ِ دروغ خــر هـــم فـــرض بــشـــی … وقتی نمیدونی تو دلت چی میگذره ! وقتی نمیدونی از این دنیای لعنتی چی میخوای! وقتی قبل از اینکه چیزی رو بخوای اون چیز نابود میشه ! وقتی همه باهات قهرند! وقتی نفــــــــــــــــــرین شده ای ! چه دلیلی داره که ارزویی داشته باشی؟ چه دلیلی داره چیزی رو دوست داشته باشی ؟ چه دلیلی داره به زندگی ادامه بدی؟ یه شب خوب تو آسمون، یه ستاره چشمک زنون، خندید و گفت: کنارتم، تا آخرش تا پای جون، ستاره ی قشنگی بود، آروم و ناز و مهربون، ستاره شد عشق من و منم شدم عاشق اون، اما زیاد طول نکشید عشق من و ستاره جون، ابری اومد ستاره رو دزدید و برد نامهربون، حالا شبا به یاد اون، زل می زنم به آسمون، دلم می خواد داد بزنم این بود قول و قرارمون، تو رفتی و از خودتم، نذاشتی حتی یه نشون.... چی بگم اگه تو بودی گریه ها منو نمی برد، زندگی منو می فهمید، رویاهام به هم نمی خورد... باید فراموشت کنم چندیست تمرین می کنم من می توانم!می شود! آرام تلقین می کنم حالم نه اصلا خوب نیست تا بعد بهتر می شود فکری برای این دل آرام غمگین می کنم من می پذیرم رفته ای و برنمی گردی همین خود را برای درک این صد بار تحسین می کنم کم کم ز یادم می روی این روزگار و رسم اوست این جمله را با تلخی اش صدبار تضمین می کنم اعتماد مـــــمـــــنـــــوع ..... نوشت سلام نفس .... کسی کـــــه چند دقیقه پیش شـــــب بــــــــــــخـــــیــــــر گفته بود .... دستانم شاید ساده بودم...... باختم.....! امروز با واژه هایی مینویسم که هر جایش بوی باران میدهد امروز دستانم هم آغوش قلمیست که چله سه حرف دارد ع....ش.....ق امروز افکار بر هم ریخته ام به تمرکز یک نقطه پرگار نمیشود امروز چشمهایم رد تورا نه بر گیسوی افشان نسیم و نه بر شانه باد بر دست بیرحم طوفان میسپارند امروز مینویسم داستان به سر آمد در برگی دیگر خانه ای میسازم بی هیچ تصویری از نو مینویسم خداحافظ..... آنکس که بی توجه از برابرم می گذرد، اگر می دانست با هر قدم چه طوفانی را در دلم به راه می اندازد، از ترس گرفتار آمدن به تند باد قلبم، دیگر هرگز اینطور با خیال راحت، عبور نمی کرد!
عاشق باشی یا نباشی
روزی در اوج بودی
عاشقانه هایت دنیا را بر میداشت
در هیاهوی شلوغی خیابان ها
معشوقت محکم تر از خدا هوایت را داشت
راستش دیدنش هرچند کوتاه امیدی بر نا امیدی هایت بود
زندگی مانند ضربان قلب است
پایین و بالا
همان گونه که بر اوج بودی و عرش
روزی خواهی بود در فرش
مهم اینست اشتباه کردی
نباید بیش از حد دل میدادی
انسان است دیگر
ظرفیت دارد
بیش از اندازه محبت کنی خودش را گم می کند
تو می مانی و تنهایی و احساس برد برای او
راستش تنهاییت را کم ارزش ندان
زیرا این تنهایی حاصل تجریه است
و تجربه حاصل این است دیگر دل ندهی
و آن اشتباه را تکرار ...
بس که من سطر به سطر “باریدم” و نوشتم ...
ﺑﻪ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ :
ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ یه ﭘﺎ ﻭﺍگیرﻡ ،
ﺑﻪﭘﺎ ﺣﺎﻟﺘﻮ ﻧﮕﯿﺮﻡ !
.
.
.
.
.
.
.
.
فک نکن شما منحصر به فردی ،
نخیر عزیزم !
شما الکی متصل به برقی …
چقدر دورشدم از روزگار ...
چقدر حرف هام همه سکوت شده اند ...
چقدر یادم رفته فریاد را ...
چقدر راه ِ گلو بسته می شود ناگهان ...
چه کسی ست رفیق این روزها ...
تا همراه باشد خستگی ها را ...
یافت نمی شود و من هر روز اعتقادم بیشتر میشود ...
دوری هیچ وقتنمی تواند عامل
فراموشی شودحتی اگر این دوری
همیشگی باشد . . .♥
دوست داشتن تو!
بي هيچ اميدي براي داشتنت....
آب بریـــزی بـــر میگـــرده ...!
اشـــک کـــه از آب زلـــال تـــره ...
پـــس چـــرا ؟؟؟!
مسافـــر مـــن بـــر نمی گـــرده ...........…؟!
کاش میشد دیدنت رویا نبود
گفته بودی باتو میمانم ولی
رفتی و گفتی که اینجا جا نبود
سالیان سال تنها مانده ام
شاید این رفتن سزای من نبود
من دعا کردم برای بازگشت
دستهای تو ولی بالا نبود
باز هم گفتی که فردا میرسی
کاش روز دیدنت فردا نبود …
دلت که شکست ، سرت را بگیری بالا
تلافی نکن ، فریاد نزن ، شرمگین نباش...
حواست باشد ؛
دل شکسته ، گوشههایش تیز است.
مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی به کین،
مبادا که فراموش کنی روزی شادیش، آرزویت بود...
گاهی اوقات
اما
دلم نمی رود به نوشتن
این کلمات به هم دوخته شده کجا
احساسات من کجا
این بار نخوانده بفهم مرا
و من از پنجره بيداری
کوچه ياد تو را می نگرم
می پويم
و چنان آرامم
که کسی فکر نکرد
زير خاکستر آرامش من
چه هياهويی هست
عاشقی هم دردیست
و من از لحظه ديدار تو می دانستم
که به اين درد
شبی
خواهم مرد ...
هر گاه خبر مرگم را شنیدی در پی مزاری باش که
بر سنگش نوشته:
مگه تو خودت نگفتی
که کنارمن می مونی
هِی گفتم بی تو مردم
با زبون بی زبونی
عزیزم یادت بمونه
خیلی بد کردی و رفتی
به تو عادت کرده بودم
اما تو رفتی که رفتی
منه ساده فکر می کردم
که به ارزوم رسیدم
این همه به پات نشستم
ازتو هیچ چیزی ندیدم
باشه من میرم ولی تو
بخدا تنها می مونی
نگرانتم نباشم بخدا خودت میدونی
باشه من میرم ولی تو
چشم به راه من نباشی
قلب ساده و صبورم
باید از عشقت جدا شی
اخر قصه ما هم
عاقبت که زیرو رو شد
کی فکر میکرد که نباشی
دل من بی ابرو شد
باورش سخته هنوزم
اگه تو نباشی پیشم
کی درد منو میفهمه
وای دارم دیوونه میشم
وقتی که صدات به گوشم
میرسه اتیش میگیرم
وقتی تو نباشی پیشم
با کی من اروم بگیرم
از همون روزی که رفتی
دارم ازغصه می میرم
از همه مردم این شهر
هِی سراغتو میگیرم
از همون روزی که رفتی
قاب عکستو می بوسم
تو اونجا غریبی اره
منم این گوشه می پوسم
منتظر می مونم اما
میدونم برنمی گردی
کاشکی بودی و میدیدی
با منه تنها چه کردی
بدون عاشقت یه عمره
تو رو از یادش نبرده
یه روز بر میگردی اما
میشنوی فلانی مُرده
Power By:
LoxBlog.Com |