خشم شب

فرقی نمی کند
عاشق باشی یا نباشی
روزی در اوج بودی
عاشقانه هایت دنیا را بر میداشت
در هیاهوی شلوغی خیابان ها
معشوقت محکم تر از خدا هوایت را داشت
راستش دیدنش هرچند کوتاه امیدی بر نا امیدی هایت بود
زندگی مانند ضربان قلب است
پایین و بالا
همان گونه که بر اوج بودی و عرش
روزی خواهی بود در فرش
مهم اینست اشتباه کردی
نباید بیش از حد دل میدادی
انسان است دیگر
ظرفیت دارد
بیش از اندازه محبت کنی خودش را گم می کند
تو می مانی و تنهایی و احساس برد برای او
راستش تنهاییت را کم ارزش ندان
زیرا این تنهایی حاصل تجریه است
و تجربه حاصل این است دیگر دل ندهی
و آن اشتباه را تکرار ...

 

نوشته شده در سه شنبه 25 خرداد 1395برچسب:,ساعت 13:0 توسط رضا| |

سکوت...

سکوت گاهی یعنی :
سـ+ــیـــاهی
کـــ+ــدورت
و
تــــ+ــنهایی
من عاشق سکوتم اما ؛
 
همین است که از سکوت گاه گاهن بیزار میشوم..

اینجا که من رسیده ام …
ته دنیای بدون تو بودن است!!
همانجایی که شاید فکرش را هم نمی کردی دوام بیاورم!
ولی من ایستاده به اینجا رسیده ام!
خوب تماشا کن…
دلم هم تنگ نشده!
یعنی دلم را همانجا پیش خودت گذاشتم …
تو باش و دل من و همه فریادهایی دل من …

 
ماه من غصه چرا؟
آسمان را بنگر که هنوز بعد صدها شب و روز 
 
مثل آن روز نخست
 
گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد
 
یا زمینی را که دلش از سردی شبهای خزان
 
نه شکست نه گرفت!
 
بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید
 
ودر آغاز بهار ،دشتی از یاس سپید زیر پاهامان ریخت! 
 
ماه من غصه چرا؟
 
تو مرا داری ومن هر شب وروز
 
آرزویم همه خوشبختی توست
 
ماه من!دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن
 
کار آنهایی نیست که خدا را دارند 
 
ماه من!غم و اندوه اگر هم روزی ،مثل باران بارید
 
دل شیشه ای ات،از لب پنجره ی عشق زمین خورد و شکست
 
با نگاهت به خدا چتر شادی واکن
 
و بگو بادل خود،که خدا هست،که خدا هست
 
او همانی است که در تارترین لحظه شب،راه نورانی امید نشانم می داد 
 
او همانی ست که هر لحظه دلش می خواهد همه زندگی ام غرق شادی باشد.
 
او همانی است که من عاشق اویم.
نوشته شده در جمعه 21 خرداد 1395برچسب:,ساعت 21:33 توسط رضا| |

با احتیاط بخوانید ، سطح متن ها “لغزنده اند”

بس که من سطر به سطر “باریدم” و نوشتم ...

نوشته شده در جمعه 21 خرداد 1395برچسب:,ساعت 21:25 توسط رضا| |


ﺑﻪ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ :
ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ یه ﭘﺎ ﻭﺍگیرﻡ ،
ﺑﻪﭘﺎ ﺣﺎﻟﺘﻮ ﻧﮕﯿﺮﻡ !
.
.
.
.

به بعضیام باس گفت

خلایق ، خر چه لایق ؟!
.
.
.
.

.به بعضیا باس گفت :
فک نکن شما منحصر به فردی ،
نخیر عزیزم !
شما الکی متصل به برقی …

نوشته شده در چهار شنبه 4 تير 1393برچسب:,ساعت 11:21 توسط رضا| |


روزگاری ...
چقدر دورشدم از روزگار ...
چقدر حرف هام همه سکوت شده اند ...
چقدر یادم رفته فریاد را ...
چقدر راه ِ گلو بسته می شود ناگهان ...
چه کسی ست رفیق این روزها ...
تا همراه باشد
خستگی ها را ...
یافت نمی شود و من هر روز اعتقادم بیشتر میشود ...

نوشته شده در دو شنبه 12 خرداد 1393برچسب:,ساعت 10:31 توسط رضا| |

 
می شنوی؟
 
دیگر صدای نفسم نمی آید...
 
به دار کشیده مرا،
 
بغض نبودنت...

نوشته شده در شنبه 10 خرداد 1393برچسب:,ساعت 21:16 توسط رضا| |

 

 

درد می کشم ، درد !

 هم تلخ است هم ارزان

هم گیراییش بالاست !

 هم اینکه تابلو نمی شوم و رفیقی که مرا به درد معتاد کرد

ناباب نبود ،

اتفاقا باب باب بود فقط نگفته بود که

ماندنی نیست ، همین . . .

نوشته شده در شنبه 10 خرداد 1393برچسب:,ساعت 21:15 توسط رضا| |

 
                  

 

از  قافله جا ماندم

 

درست بیست و چند سال پیش،

 

ماندم...

 

زندانی این روزگار زشت شدم...

 

روزگاری که

 

نه از جنس من است نه از برای من...

 

چه رسمیست دنیا!

 

از گردشش می نالیم و می نالیم

 

و روز زمین گیر شدنمان را جشن میکیریم!

 

نمیدانم...

 

قلمم زیر بار دردها ترک

 

 برداشته کمرم خم شده!...

 

با این حال

 

هنوز هم به دوست لبخند میدهم

 

امروز آغاز زندگی دوباره

 

غربت نشینی ام و متولد شدنم هست...

 

به رسم عادت...

 

 

تولـــــــــــدم مبارک

 
   
نوشته شده در شنبه 10 خرداد 1393برچسب:,ساعت 21:10 توسط رضا| |

بانـــــــــــــــو..!

اگر گریه نمیکنم..

فکر نکن از سنگم ...!!

من مَردم...

قــــدم زدنم از گریه کردنم دردناک تر است...!!

 

 

 

تبریک به همه ی مـــــــــــــردهایی که مرد به دنیا آمدن و توی این

 روزگار نامرد ، مرد موندن...!!

 

 

نوشته شده در دو شنبه 18 شهريور 1392برچسب:,ساعت 22:42 توسط رضا| |

نوشته شده در جمعه 15 شهريور 1392برچسب:,ساعت 13:26 توسط رضا| |

 
وقتی دوستی ومحبت صادقانه باشد

دوری هیچ وقتنمی تواند عامل

فراموشی شودحتی اگر این دوری

همیشگی باشد . . .♥
نوشته شده در جمعه 15 شهريور 1392برچسب:,ساعت 13:26 توسط رضا| |

 

گاهي وقتا زندگي يعني

دوست داشتن تو!

بي هيچ اميدي براي داشتنت....

نوشته شده در جمعه 15 شهريور 1392برچسب:,ساعت 13:23 توسط رضا| |

 

نوشته شده در پنج شنبه 14 شهريور 1392برچسب:,ساعت 11:42 توسط رضا| |

 

نوشته شده در پنج شنبه 14 شهريور 1392برچسب:,ساعت 11:40 توسط رضا| |

 

نوشته شده در چهار شنبه 13 شهريور 1392برچسب:,ساعت 23:46 توسط رضا| |

 



 

 
 

میگـــن : پُشـــت ســـر مسافـــر ,

آب بریـــزی بـــر میگـــرده ...!


اشـــک کـــه از آب زلـــال تـــره ...


پـــس چـــرا ؟؟؟!


مسافـــر مـــن بـــر نمی گـــرده ...........…؟!
نوشته شده در پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:,ساعت 11:56 توسط رضا| |

 

Click here to enlarge

کاش میشد هیچکس تنها نبود
کاش میشد دیدنت رویا نبود
گفته بودی باتو میمانم ولی
رفتی و گفتی که اینجا جا نبود
سالیان سال تنها مانده ام
شاید این رفتن سزای من نبود
من دعا کردم برای بازگشت
دستهای تو ولی بالا نبود
باز هم گفتی که فردا میرسی
کاش روز دیدنت فردا نبود …

نوشته شده در پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:,ساعت 11:55 توسط رضا| |

 

یادت باشد

دلت که شکست ، سرت را بگیری بالا

تلافی نکن ، فریاد نزن ، شرمگین نباش...

حواست باشد ؛

دل شکسته ، گوشه‌هایش تیز است.

مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی به کین،

مبادا که فراموش کنی روزی شادیش، آرزویت بود...

صبور باش و ساکت.....

نوشته شده در پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:,ساعت 11:53 توسط رضا| |

استقامت*

نوشته شده در دو شنبه 14 مرداد 1392برچسب:,ساعت 11:21 توسط رضا| |

 

 

 

هر چقدر هم که ضعيف باشی
 گاهی اوقات
می توانی تکیه گاه باشی

 

نوشته شده در دو شنبه 14 مرداد 1392برچسب:,ساعت 11:20 توسط رضا| |

http://www.baharz.loxblog.com/upload/baharz/image/fq0da9l8ovfifumcn13%20(1).jpg

نوشته شده در دو شنبه 14 مرداد 1392برچسب:,ساعت 1:19 توسط رضا| |

 

دروغـــ رو هــمــه مــیــگـــن ؛

امــا اونــجــاش بــه آدم فــشــار مـــیــاد

کــه هــمــراه بــا شــنــیـــدن ِ دروغ

خــر هـــم فـــرض بــشـــی …

نوشته شده در دو شنبه 14 مرداد 1392برچسب:,ساعت 1:17 توسط رضا| |

 

وقتی نمیدونی تو دلت چی میگذره

وقتی نمیدونی از این دنیای لعنتی چی میخوای! 

وقتی قبل از اینکه چیزی رو بخوای اون چیز نابود میشه ! 

وقتی همه باهات قهرند! 

وقتی نفــــــــــــــــــرین شده ای ! 

چه دلیلی داره که ارزویی داشته باشی؟ چه دلیلی داره چیزی رو دوست داشته باشی ؟ چه دلیلی داره به زندگی ادامه بدی؟

 

 

نوشته شده در یک شنبه 13 مرداد 1392برچسب:,ساعت 16:43 توسط رضا| |

کارت پستال درخواستی طراحان 

یه شب خوب تو آسمون، یه ستاره چشمک زنون، خندید و گفت: کنارتم، تا آخرش تا پای جون، ستاره ی

 قشنگی بود، آروم و ناز و مهربون، ستاره شد عشق من و منم شدم عاشق اون، اما زیاد طول نکشید

عشق من و ستاره جون، ابری اومد ستاره رو دزدید و برد نامهربون، حالا شبا به یاد اون، زل می زنم به

آسمون، دلم می خواد داد بزنم این بود قول و قرارمون، تو رفتی و از خودتم، نذاشتی حتی یه نشون....

کارت پستال درخواستی طراحان

چی بگم اگه تو بودی گریه ها منو نمی برد، زندگی منو می فهمید، رویاهام به هم نمی خورد...

کارت پستال درخواستی طراحان

باید فراموشت کنم

چندیست تمرین می کنم

من می توانم!می شود!

آرام تلقین می کنم

حالم نه اصلا خوب نیست تا بعد بهتر می شود

فکری برای این دل آرام غمگین می کنم

من می پذیرم رفته ای و برنمی گردی همین

خود را برای درک این صد بار تحسین می کنم

کم کم ز یادم می روی این روزگار و رسم اوست

این جمله را با تلخی اش صدبار تضمین می کنم

کارت پستال درخواستی طراحان

 

نوشته شده در یک شنبه 13 مرداد 1392برچسب:,ساعت 10:31 توسط رضا| |

 

 

اعتماد مـــــمـــــنـــــوع .....

نوشت سلام نفس ....

کسی کـــــه چند دقیقه پیش شـــــب بــــــــــــخـــــیــــــر

گفته بود ....

 

 

7zxirm12my9keww5caze.jpg

 

نوشته شده در یک شنبه 13 مرداد 1392برچسب:,ساعت 1:27 توسط رضا| |

 

 

دستانم شاید

اما

دلم نمی رود به نوشتن

این کلمات به هم دوخته شده کجا

احساسات من کجا

این بار نخوانده
بفهم مرا

 

 

سال ها می گذرد

و من از پنجره بيداری

کوچه ياد تو را می نگرم

می پويم

و چنان آرامم

که کسی فکر نکرد

زير خاکستر آرامش من

چه هياهويی هست

عاشقی هم دردیست

و من از لحظه ديدار تو می دانستم

که به اين درد

شبی

خواهم مرد ...
نوشته شده در شنبه 12 مرداد 1392برچسب:,ساعت 22:39 توسط رضا| |

 



هر گاه خبر مرگم را شنیدی در پی مزاری باش که


بر سنگش نوشته:

 

ساده بودم...... باختم.....!

نوشته شده در شنبه 12 مرداد 1392برچسب:,ساعت 22:38 توسط رضا| |

 
http://qalebfa.zzl.org/up/uploads/1400699561.jpg
 

مگه تو خودت نگفتی
که کنارمن می مونی
هِی گفتم بی تو مردم
با زبون بی زبونی
عزیزم یادت بمونه
خیلی بد کردی و رفتی
به تو عادت کرده بودم
اما تو رفتی که رفتی
منه ساده فکر می کردم
که به ارزوم رسیدم
این همه به پات نشستم
ازتو هیچ چیزی ندیدم
باشه من میرم ولی تو
بخدا تنها می مونی
نگرانتم نباشم بخدا خودت میدونی
باشه من میرم ولی تو
چشم به راه من نباشی
قلب ساده و صبورم
باید از عشقت جدا شی
اخر قصه ما هم
عاقبت که زیرو رو شد
کی فکر میکرد که نباشی
دل من بی ابرو شد

باورش سخته هنوزم
اگه تو نباشی پیشم
کی درد منو میفهمه
وای دارم دیوونه میشم
وقتی که صدات به گوشم
میرسه اتیش میگیرم
وقتی تو نباشی پیشم
با کی من اروم بگیرم
از همون روزی که رفتی
دارم ازغصه می میرم
از همه مردم این شهر
هِی سراغتو میگیرم
از همون روزی که رفتی
قاب عکستو می بوسم
تو اونجا غریبی اره
منم این گوشه می پوسم
منتظر می مونم اما
میدونم برنمی گردی
کاشکی بودی و میدیدی
با منه تنها چه کردی
بدون عاشقت یه عمره
تو رو از یادش نبرده
یه روز بر میگردی اما


میشنوی فلانی مُرده
نوشته شده در شنبه 12 مرداد 1392برچسب:,ساعت 22:37 توسط رضا| |

 http://www.novinfun.com/upload/images/66927248873846954765.jpg

امروز با واژه هایی مینویسم

که هر جایش بوی باران میدهد

امروز دستانم هم آغوش قلمیست

که چله سه حرف دارد ع....ش.....ق

امروز افکار بر هم ریخته ام

به تمرکز یک نقطه پرگار نمیشود

امروز چشمهایم رد تورا

نه بر گیسوی افشان نسیم

و نه بر شانه باد

بر دست بیرحم طوفان میسپارند

امروز مینویسم داستان به سر آمد

در برگی دیگر خانه ای میسازم بی هیچ تصویری

از نو مینویسم خداحافظ.....

 

 

نوشته شده در شنبه 12 مرداد 1392برچسب:,ساعت 14:45 توسط رضا| |

آنکس که بی توجه از برابرم می گذرد،             

اگر می دانست با هر قدم

چه طوفانی را در دلم به راه می اندازد،

از ترس گرفتار آمدن به تند باد قلبم،

دیگر هرگز اینطور با خیال راحت،

عبور نمی کرد!  

نوشته شده در شنبه 12 مرداد 1392برچسب:,ساعت 13:28 توسط رضا| |


Power By: LoxBlog.Com